شهیدان نامه ی گلگون نوشتند
شهادت نامه را با خون نوشتند
بنازم اینهمه ایمان و ایثار
بتاریخ جهان قانون نوشتند
شهیدان نامه ی گلگون نوشتند
شهادت نامه را با خون نوشتند
بنازم اینهمه ایمان و ایثار
بتاریخ جهان قانون نوشتند
در کفنم یک سربند یا حسین (ع) و تربت کربلا قرار بدهید. تا میتوانید برای ظهور حضرت حجت (عج) دعا کنید که بهترین دعاهاست.
گفتم به کجا؟
گفت صدایم کردند...
گل بودم و از شاخه جدایم کردند
گفتم که فرشته ها چه گفتند با تو...
گفت روزی خور سفرهی خدایم کردند...
ادامه دارد...
جانانه به جانِ خویش، جان پس دادند
درسی که به جایِ دیگران پس دادند
در مدرسه ی عشق، دهه هفتادی ها ها
بانمره ی بیست، امتحان پس دادند
ادامه دارد...
« شهید محمدرضا خانهعنقا، انگشتر عقیقی داشت که سالها مزین انگشتش بود. رکاب انگشتر در تمرینات نظامی ترک برداشته بود. محمدرضا وقتی در سال ۱۳۶۲ عازم جبهه بود، انگشتر را به مادرش سپرد و سفارش کرد که از آن خوب نگهداری کند تا پس از بازگشت تعمیرش کند. محمدرضا در عملیات خیبر مفقودالاثر شد و بعد از آن، این انگشتر مونس و همدم مادر بود تا اینکه شب سهشنبه پانزدهم فروردین۱۳۷۹ شهید با دو نفر از دوستانش را در خواب دیدم...
اگر جسد من ناپدید شد افسوس مخورید که جسد هر کجا باشد روز قیامت برانگیخته خواهد شد و اگر تاسفی هست باید بر مظلومیت و ناپدید بودن تربت زهرا سلام الله علیها خورده شود.
هر که شد گمنام تر، زهرا خریدارش شود
بر درِ این خانه از نام و نشان باید گذشت!