فصل شیدایی

.امام رضا (ع) : در شگفتم که چگونه کسی که دنیا را آزموده و تغییرات آن را به چشم خود دیده باز دل به دنیا می بندد

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مصطفی» ثبت شده است

جمعه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۴۶ ب.ظ خــــــادم الشـــهدا
سه شنبه شب ها...

سه شنبه شب ها...

رفته بود جمکران ؛ نصفه شب ، پای پیاده ، زیر باران . کار همیشه اش بود؛ هر سه شنبه شب. این دفعه حسابی سرما خورده بود. تب کرده بود و افتاده بود. از شدت تب هذیان می گفت؛ گریه می کرد. داد می زد. می لرزید. بچه ها نگران شده بودند. آن موقع آیت الله قدوسی مسئول حوزه بود، خبرش کردند. راضی نمی شد برگردد. یکی را فرستادند اصفهان، خانواده اش را خبر کند. مرتضی آمد . هرچی اصرار کرد « پاشو بریم اصفهان ، چند روز استراحت کن،دوباره برمی گردی حوزه.» می گفت « نه ! درس دارم»آخر پای مادر را وسط کشید « اگه برنگردی ،مادر به دلش می آد، ناراحت می شه، پاشو بریم ،خوب که شدی بر می گردی.» بالاخره راضی شد چند روز برود اصفهان.

خاطره ای از شهید مصطفی ردانی پور

۱۵ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خــــــادم الشـــهدا
چهارشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۰۷ ب.ظ خــــــادم الشـــهدا
خاطره از شهید مصطفی ردانی پور

خاطره از شهید مصطفی ردانی پور

مریض شده بود؛ می خندید. می گفتند اگر گریه کند خوب می شود. نمازم را خواندم . مهر را گذاشتم کنارم. نگاهش می کردم. حال نداشت.صدایش در نمی آمد.

ادامه مطلب...
۰۶ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خــــــادم الشـــهدا