خداوند ما را هم از این نعمت برخوردار کرده که از جامعه ما شهدایی می گیرد وما را به این شهدا ، به مقام اخلاق این شهدا ، توجه می دهد تا ما نیز همچون شهدا باشیم.
شادی روحش صلوات
التماس دعا
خداوند ما را هم از این نعمت برخوردار کرده که از جامعه ما شهدایی می گیرد وما را به این شهدا ، به مقام اخلاق این شهدا ، توجه می دهد تا ما نیز همچون شهدا باشیم.
شادی روحش صلوات
التماس دعا
رفتیم بیمارستان، دو روز پیشش ماندیم. دیدم محسن رضایی آمد و فرمانده های ارتش وسپاه آمدند و کی و کی.امام جمعه ی اصفهان هم هرچند روز یک بار سر می زد به ش. بعد هم با هلی کوپتر از یزد آوردندش اصفهان. هرکس می فهمید من پدرش هستم، دست می انداخت گردنمو ماچ و بوسه و التماس دعا. من هم می گفتم « چه می دونم والا ! تا دوسال پیش که بسیجی بود.انگار حالا ها فرمانده لشکر شده. »
شهید حاج حسین خرازی
وضعیت سختی بود. بیش تر فرمانده های گردان و گروهان شهید شده بودند. گفت « فرمانده گردان خودمم. برو هرکی مونده جمع کن. » گفتم « آخه حسین آقا.. » گفت « آخه نداره. می گی چی کار کنم ؟ وقت نیس. برو دیگه.»