فصل شیدایی

.امام رضا (ع) : در شگفتم که چگونه کسی که دنیا را آزموده و تغییرات آن را به چشم خود دیده باز دل به دنیا می بندد

جمعه, ۲۴ آذر ۱۳۹۶، ۰۳:۰۸ ب.ظ خــــــادم الشـــهدا
شهید دهه هفتادی

شهید دهه هفتادی

جانانه به جانِ خویش، جان پس دادند

 

درسی که به جایِ دیگران پس دادند

 

در مدرسه ی عشق، دهه هفتادی ها ها

 

بانمره ی بیست، امتحان پس دادند

 

ادامه دارد...

ادامه مطلب...
۲۴ آذر ۹۶ ، ۱۵:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خــــــادم الشـــهدا
پنجشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ۱۱:۱۳ ب.ظ خــــــادم الشـــهدا
کجایی سید مرتضی.. کجایی حاج مصطفی

کجایی سید مرتضی.. کجایی حاج مصطفی

رفتند و مرا دوباره عاشق کردند
دیری ست به دنبال غزل می گردند
حالا همه شب کنار این پنجره ام
امشب به دلم شده که بر می گردند


سید شهیدان اهل قلم؛ شهید مرتضی آوینی می نویسد: 
مردان حق اهل شهرت نیستند.
ادامه مطلب...
۲۳ آذر ۹۶ ، ۲۳:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خــــــادم الشـــهدا
پنجشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ۱۰:۵۰ ب.ظ خــــــادم الشـــهدا
انگشتر عقیقی که ترمیم شد...

انگشتر عقیقی که ترمیم شد...

« شهید محمدرضا خانه‌عنقا، انگشتر عقیقی داشت که سال‌ها مزین انگشتش بود. رکاب انگشتر در تمرینات نظامی ترک برداشته بود. محمدرضا وقتی در سال ۱۳۶۲ عازم جبهه بود، انگشتر را به مادرش سپرد و سفارش کرد که از آن خوب نگهداری کند تا پس از بازگشت تعمیرش کند. محمدرضا در عملیات خیبر مفقودالاثر شد و بعد از آن، این انگشتر مونس و همدم مادر بود تا اینکه شب سه‌شنبه پانزدهم فروردین۱۳۷۹ شهید با دو نفر از دوستانش را در خواب دیدم...

ادامه مطلب...
۲۳ آذر ۹۶ ، ۲۲:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خــــــادم الشـــهدا
پنجشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ۱۰:۲۳ ب.ظ خــــــادم الشـــهدا
زهرا (س) خریدارش شود...

زهرا (س) خریدارش شود...

اگر جسد من ناپدید شد افسوس مخورید که جسد هر کجا باشد روز قیامت برانگیخته خواهد شد و اگر تاسفی هست باید بر مظلومیت و ناپدید بودن تربت زهرا سلام الله علیها خورده شود.


هر که شد گمنام تر، زهرا خریدارش شود

بر درِ این خانه از نام و نشان باید گذشت!

ادامه مطلب...
۲۳ آذر ۹۶ ، ۲۲:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خــــــادم الشـــهدا
جمعه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۲۲ ب.ظ خــــــادم الشـــهدا
عملیات عاشورا

عملیات عاشورا

در قرارداد 1975 الجزایر، خط الراس ارتفاعات میمک به عنوان مرز ایران و عراق تعیین گردید. سپس کمیته های مشترک دو کشور برای تهیه اسناد لازم و میله گذاری مرز به گفتگو پرداختند. این گفتگوها که به کندی انجام می شد، تا آستانه وقوع انقلاب اسلامی به نتیجه تعیین کننده ای نرسید. در این میان، رژیم عراق که به تعیین قطعی مرزها تمایلی نشان نمی داد، با پیروزی انقلاب اسلامی زمینه را بر ملغی کردن قرارداد مذکور فراهم دید و در تاریخ 19/6/1359 به میمک حمله کرد و در تاریخ 21/6/1359 آن را اشغال کرد.
چهار ماه بعد (19/10/1359)، طی عملیات ضربت ذوالفقار، اگر چه دشمن از قلل میمک عقب رانده شد، لیکن شمال و غرب این منطقه همچنان تحت اشغال او بود. این وضعیت ادامه داشت تا این که عملیات عاشورا به منظور آزادسازی ارتفاعات شمال میمک و نیز دامنه غربی آن طراحی و به اجرا درآمد.

ادامه مطلب...
۱۵ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۲۲ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خــــــادم الشـــهدا
جمعه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۲۰ ب.ظ خــــــادم الشـــهدا
عملیات رمضان

عملیات رمضان


صدام پس از اشغال خرمشهر و به بهانه حمله سراسری اسرائیل به جنوب لبنان ، قصد داشت جنگ را خاتمه داده و امتیاز خرمشهر را برای خود نگه دارد . از سوی دیگر فرماندهان ایرانی با اطلاع از این قصد بر آن شدند تا با فتح منطقه ای از خاک عراق و گرفتن امتیاز ارضی ، پایان عادلانه ای به جنگ دهند .

عملیات رمضان در شب 21 رمضان و سالروز شهادت امام علی (ع)در ساعات 21 و 30 دقیقه شامگاه 23 تیر ماه 1361 با رمز یا صاحب الزمان ادرکنی در منطقه عملیاتی شلمچه و شرق بصره آغاز شد . در این حمله 8 لشگر پیاده از سپاه و دو لشگر زرهی از ارتش به عنوان نیروی اصلی و همچنین یک تیپ پیاده ازسپاه و یک لشگر زرهی از ارتش به عنوان نیروی ذخیره حضور داشتند که تحت امر چهار قرارگاه عملیاتی کار می کردند .

بنابراین در این عملیات 1097 دستگاه تانک و نفربر منهدم شده و 50 دستگاه تانک و نفربر به غنیمت نیروهای ایرانی درآمد . همچنین 8715 تن از نیروهای بعثی عراقی نیز کشته و زخمی و اسیر شدند .
جمهوری اسلامی ایران با اجرای این عملیات سیاسی – نظامی نشان داد که در نفوذ به خاک عراق و ادامه نبرد ، تنها به دنبال خواسته های به حق مردم مظلوم خود است ؛ هر چند که تنها محدوده پاسگاه زید عراق به وسعت 400 کیلومتر مربع تصرف و لشگر 9 زرهی عراق به طور کامل منهدم شد و هدف اصلی تامین نگشت ، اما این عملیات یک اقدام مثبت تلقی گردید .

۱۵ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۲۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خــــــادم الشـــهدا

خلاقیت ها | کمپوت و شرط تزریق

مسئول بهداری واحد توپ خانه بودم. اورژانس، یک جعبه از انواع داروها در اختیارم گذاشته بود. روزانه چندین مریض داشتم. از واحد تدارکات هم تعدادی کمپوت گرفته بودم و به بعضی که قوایشان تحلیل رفته بود کمپوت می دادم. بعضی که به بیماریشان خیلی اهمیت نمی دادند برای گرفتن کمپوت هم که شده به بهداری می آمدند. وقتی کمپوت به اندازۀ کافی نبود با مراجعه کننده ها شرط می کردم که فقط در قبال تزریق آمپول کمپوت بدهم. به این دلیل که واقعاً آن ها باید مداوا می شدند، اما قضیه را مثل جنگ جدی نمی گرفتند، به نحوی که گاهی ازخیر کمپوت می گذشتند و تن به تزریق نمی دادند.

۱۵ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خــــــادم الشـــهدا

خلاقیت ها| پودر کیش و مات

برای بیرون کشیدن موش ها از سوراخ و کشتنشان، آب و پودر لباس شویی را قاطی می کردیم و درون سوراخ می ریختیم و به این وسیله، آن ها کیش و مات می شدند! و چون موشی زنده دستگیر می شد آن را مانند توپ به هوا پرتاب می کردیم و با چوب آن را به دور دست می فرستادیم و تا حد امکان از سوزاندن آن یا کوبیدنش برسنگ یا آویزان کردنش به امیدگر به امتناع می کردیم.

۱۵ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خــــــادم الشـــهدا
جمعه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۵۵ ب.ظ خــــــادم الشـــهدا
با خون گلویش ...

با خون گلویش ...

اخلاص و لقمه های حلال تاثیر خود را روی پدرم گذاشته بود و ولایت پذیری پدرم از امام خمینی(ره) به اندازه محبت او به حضرت فاطمه زهرا(س) بود، همرزمانش برای مادرم نقل کرده اند که پدر در جبهه پس از اصابت گلوله به گلویش، با خون خود روی خاک نوشت دورود بر خمینی، جانم زهرا(س). شهید برونسی با این کار ارادت خود را به حضرت امام (ره) نشان داده است،  در بیشتر عملیات ها پدرم سربند لبیک یا خمینی و یا زهرا را به همراه داشته که در عملیات بدر سربند لبیک یا خمینی به پیشانی اش بوده که پیکرش هم با همین سربند پیدا شد.


خاطره از شهید عبدالحسین برونسی

به نقل از فرزند شهید

۱۵ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۵۵ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خــــــادم الشـــهدا
جمعه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۵۰ ب.ظ خــــــادم الشـــهدا
ما جنس نمی فروشیم...

ما جنس نمی فروشیم...

زن کە وارد مغازه شد چهره ی محمود در هم رفت. سرش را انداخت زیر، لبش داشت زیر دندانش هایش پاره می شد. هرچه زن می پرسید پسته کیلویی چند؟ جواب نمی داد. آخرش هم گفت: ما جنس نمی فروشم.

زن با عصبانیت گفت مگه دست خودته؟ پس چرا در مغازه ات را نمی بندی؟ همان طور کە سرش زیر بود گفت: هروقت حجابت را درست کردی بیا تا بەت جنس بدم.

 

شهید محمود کاوه

۱۵ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خــــــادم الشـــهدا